رمان بازگشت درد
فصل 7
سپید و روشن! رها از هرگونه قید و بند، دور شده از تنگ دلی و فغان روزهای سپری شده ، زنده بر جای گاه تاریک از میان میله های سلول، راه رو را نگریست. کاشی های مربعی شکل مرمری خاکستری ، نقش بسته بر دیوار از روز های پیشین شفاف تر بنظر می رسیدند. برای موسوی همه چیز بوی مطبوعی گرفته بود. …….،
Lämna ett svar