بهار روسیه

خوش بخندد آن که آخر خندید
و.ا.لنین
تهاجم روسیه فدرال به رهبری الگارشی مالی روس در روز های پایانی فوریه 22 یادآور جنگ جهانی امپریالیستی است که لنین در نامه های از دور که در ناحیه مهاجرت نشین زوریخ در 20 مارس 1917 نوشت و دو روز بعد از نوشتن روزنامه پرادا در همان سال بچاپ رساند و لنین در نامه کذائی به اولین انقلاب روسيه که به پندار او نتیجه “جنگ جهانی امپریالیستی” است اشاره می کند. لنین انقلاب را فرزند ناخلف جنگ می شناسد و با علم مارکسیسم پرولتری به روسیه اعلان آتش می دهد. او از وقفه ای که انقلاب خلقی 1905 روسيه را ناشی از کودتای قدرت بورژوازی روس در اولین گام و پرش نامرئی که لنین را همه حیرت انداخته بود، از ذهن او چیزی جز سرکوب خشن دهقانان تهی دست روسیه نمی توانسته راه آینده را هموار کند. مصادره زمین ها و بی اعتنائی به بافت فرهنگی و عشیرتی که در نواحی جنوب روسیه و چچن ها را سد عظیم رادیکالیسم افراطی و پوپولیستی میشناسد در حالی که هیچ سندی بر انتقال سالم انقلاب از شوراها و کمیته ها ی ولایتی برای نیل به اجرای انقلاب دوم که همانا انقلاب پرولتری مد نظر لنین نمی تواند بورژوای باشد که به تعبیر او ستم مضاعف کار بر سرمایه راه پرش باز گذاشته است. انقلاب دهقاني 1905 روسیه تا سال های 1914 نتوانست مشکل زمین و نان را حل کند را مدیون رفرم های بورژوازی بوده و بدون انقلاب خیابانی از نگاه لنین بورژوازی رسالتش را برای واگذاری قدرت سیاسی به نماینده گان حزب طبقه کارگر سپرده است و انقلاب دوم نیمه بورژوایی روسیه را بنام شوراي دهقانان، سربازان و کارگران سپرد و آغاز تقابل کار و سرمایه در انقلاب فوریه و مارس 1917 ببار نشسته است. لنین معتقد بود که هشت روز که خودش در استفاده زمانی تردید داشته کاملا هماهنگ و سازماندهی شده انقلاب مخملی راهی جز اعلام جنگ به رفرمیست ها نمی بیند تا بتواند رومانوف ها و بقول او سرمایه داران انگلی و بشدت وابسته به انگلیس را قطع و روسیه را به کانال ایدهآل لنین که همان بردگی مطلق به قدرت است، پیام ویز های جز نوید ویرانی و تکان های شدید نمی یابد.
فتح روسیه توسط لنین، اعلان جنگ به کشورهای های غربی بود و برای این که خیال خودش را از چیدن ساختار دمکراسی قدرت سیاسی که لنین در فهم دمکراسی عاجز بود و مطلقاً دمکراسی خلقی و خیابانی یونانیان تاریخ عاجز بود و دستگاه خشن بورژوازی روسیه را با ساختار نظامی و تشکیل گروها و شبکه های تودهای سعی، جنگ روانی علیه کشورهای اروپایی با انواع اتیکت و انگ خائنین به طبقه کارگر که منظورش سوسیال دمکرات ها و شوینست های بقول او رنگارنگ و پلورالیزم شده بشدت تحقیر و خوار می شمارد و راهی جز خشم عصبی و جنون فلسفی راه درهم شکستن نهادها و اداره های دولتی می دهد که روسیه آن زمان فقیرانه اما یواشکی کاسه گدایی اش را سوی بورژوازی روس پرت می کرد تا بلکه با درهم شکستن صف فشرده و با نفوذ بورژوازی راه ویرانی و آنارشیست گری برمی گزیند و تناقض ایدئولوژیک کار و سرمایه را از طریق جنگ افروزی و توطئه مسلسل واره نمی سناسد.
Lämna ett svar